میخواهم مهندس و بازیگر موفقی شوم پانزده سال بیشتر ندارم و اول دبیرستان هستم، دوست دارم رشته ریاضی را انتخاب کنم و آرزو دارم وقتی بزرگتر شدم در کنار بازیگران پیشکسوت و خوبی چون جمشید مشایخی و پرویز پرستویی بازی کنم. هدفم برای آینده این است که یک مهندس عمران و بازیگرموفق شوم. این صحبتهای محمد شادابی، بازیگر خوشآتیه و نوجوانی است که آرزوهای بزرگی برای آینده هنری و اجتماعی خود در نظر دارد. این روزها با شروع دهه مبارک فجر سریال تلویزیونی «بچههای بهشت» با بازی او روی آنتن است. او نقش قاسم شخصیت اصلی این مجموعه به کارگردانی خسرو معصومی را بازی میکند و تاکنون او را در مجموعهها و فیلمهایی چون «ترانه مادری»، «بزرگمرد کوچک»، «پر»، «ترانههای کبود» دیدهایم، به بهانه پخش «بچههای بهشت» با این بازیگر نوجوان پرکار به گفتوگو نشستهایم. برای یک نوجوان دبیرستانی خیلی سخت است که هشت ماه درگیر بازی در یک سریال باشد. از درس و مشق نیفتادی؟ بله، واقعاً سخت بود، هفت، هشت ماه درگیر ضبط این کار بودیم، سر فیلمبرداری برای من و بازیگر مقابل و دوستم، رحمانی معلم خصوصی گرفته بودند و معلم ما بعد از اینکه تصویربرداری تمام میشد و به هتل برمیگشتیم از ساعت شش عصر تا نه شب به ما درس میداد که از بچههای دیگر عقب نمانیم. در این هشت ماه فقط در زمان امتحانات رنگ مدرسه را میدیدیم؛ آن هم فقط میرفتیم امتحان میدادیم و برمیگشتیم سرکار. اوضاع درست چطور شده؟ با این همه مدرسه نرفتن توانستی نمرههای خوبی بیاوری؟ [میخندد] اتفاقاً شاگر اول شدم و معدلم هم 75/19 شد و خیلی از این بابت خوشحال شدم. محمد شادانی، شاگرد زرنگ! بگو چطور شد که به عوامل «بچههای بهشت» اضافه شدی و نقش اول کار را گرفتی... سال 87، آقای خسرو معصومی کارگردان این سریال با من تماس گرفتند، گویا کارهای قبلی من را دیده بودند و خوششان آمده بود. من برای این کار دعوت شدم و با کمال میل قبول کردم. کار با کارگردان نامآشنایی مثل خسرو معصومی چطور بود؟ بسیار خوب بود، آقای معصومی یکی از بهترین کارگردانهای کشور ماست و ما درسهای بسیاری از ایشان آموختیم؛ علاوه بر این به هر حال ما هشت ماه در کنارشان بودیم و خودتان میدانید هشت ماه مدت کمی نیست، من دراین مدت از راهنماییهای آقای معصومی خیلی استفاده کردم و بسیار زیاد هم به ایشان علاقهمند هستم. آقای رحمانی در این سریال بازیگر روبهروی تو بود و شما دو نفر نقشهای محوری کار را بر عهده داشتی، در پشت صحنه هم همینقدر با هم رفیق بودید؟ بله، ما با هم دوست بودیم و رابطهبسیار خوبی با هم داشتیم، چون به هر حال بقیه عوامل گروه بزرگتر از ما بودند و ما همسنوسال بودیم و طبیعی بود که کنار هم باشیم. خیلی به هم کمک میکردیم. درباره قاسم سریال «بچههای بهشت» نقشی که خودت آن را بازی کردی برایمان بگو. قاسم روحیهای انقلابی دارد. در مدرسه ناظمی هست که نقش او را آقای غیسیزاده بازی میکند. این ناظم متوجه روحیه انقلابی قاسم میشود و قصد دارد با زورگویی او را به ستوه بیاورد و تحقیر کند، اما قاسم بچهای نیست که زیر بار حرف زور برود. این روحیه انقلابی و مجاهدت قاسم از همان قسمتهای ابتدایی سریال مشخص است و بیننده خیلی زود با روحیات او و اینکه نمیتواند زیر بار حرف زور برود آشنا میشود. شما خیلی کم سن و سال هستید و قطعاً هیچ وقت حال و هوای انقلاب اسلامی را درک نکردهای، برای درآوردن نقش و آن حس و حالها، فقط به تجربیات خسرو معصومی اکتفا کردی یا اینکه خودت هم به دنبال کسب اطلاعات رفتی؟ نه، در کنار راهنماییهای آقای معصومی، دنبال یک سری مطالب هم درباره انقلاب میرفتم. دراین مدت مطالب زیادی درباره انقلاب خواندم و فیلمهای انقلابی زیادی را نگاه کردم، در کل دنبال این بودم که ببینم حال و هوا و روحیات افراد انقلابی آن زمان چگونه بوده است. پدر و مادرم هم در این زمینه خیلی کمکم کردند و تشویق و راهنمایی خانواده و توصیههایشان خیلی موثر بود و کار کردن با آقای معصومی خیلی لذتبخشی بود و «بچههای بهشت» یکی از بهترین کارهای من است. نوجوانهای همسنوسال شما خیلی شیطنت دارند، به خصوص در مدرسه، اما ممکن است شما نتوانی این خصوصیت را داشته باشی، چون حالا دیگر اطرافیان شما را به عنوان یک بازیگر می شناسند و این مسئله ممکن است محدودیتهایی برایت ایجاد کند؛ از این موضوع ناراحت نمیشوی؟ اینطور نیست که به خاطر بازیگر شدن شیطنتهایم را کنار گذاشته باشم، ولی من الان نسبت به هم سن و سالهای خودم محدودیتهایی دارم؛ در حالی که از نظر شخصیتی من یک پسر بازیگوش هستم. خیلیها من را که میبینند جلو میآیند و با من صحبت میکنند، قاعدتاً باید تفکرات و حرکاتم بزرگتر از سنم باشد، اما این مسئله من را ناراحت نمیکند، شیطنت در حد طبیعیاش خوب است و من بیشتر از آن حد را نمیپسندم. اولین بار چطور برای کار بازیگری دعوت شدی؟ توسط مادر یکی از دوستانم در مدرسه برای تبلیغات بازرگانی دعوت شدم، اما اولین بار در کار آقای متولی به نام سریال «مسافری از گرون گول» که یک مجموعه عروسکی بود بازی کردم. اولین بار که از شما تست گرفتند خیلی استرس داشتی؟ نه خیلی، ما را به یک اتاق بردند. چند جمله را هم گفتند و ما هم آن جملات را تکرار کردیم و بعد من را انتخاب کردند. برنامهها و کارتونهای قدیمی و جدید مورد علاقهات را نام ببر. «قصههای مجید» که بازپخش شد را خیلی دوست دارم، همینطور دیدن کارهای کودکی مثل «علی کوچولو»، «زیزیگولو» و «خونه مادربزرگه» خیلی برایم خاطرهانگیز و دلچسب است. مثل اینکه کارتونها و برنامههای کودکی را که قدیمترها پخش میشدند بیشتر دوست داری، نظرت درباره برنامههای تخیلی که این روزها زیاد پخش میشوند چیست؟ بد نیستند، اما یک مقدار زیادی روحیه بچهها را خشن میکنند، به هر حال برنامههایی که برای کودکان و نوجوانان پخش میشوند باید خیلی آموزنده باشند و توصیه من برای نوجوانها این است که از وقت خود نهایت استفاده را بکنند. این روزها چه کار میکنی؟ به روزهای آخر تصویربرداری یک فیلم به کارگردانی اصغر هاشمی نزدیک میشوم. یک کار سفارشی است که تا به حال تصویربرداری در شهرکرد، اهواز و تهران را پشت سر گذاشته است.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |